#سهگانی :
روی شاخ نارون ؛ آن چتر دیرینسال ،
تاب میبندد عمو محمود ؛
□
آه... امّا قرنها تا روزگار کودکی راه است ...
#الهه_تاجیکزاده_آریایی
#سهگانی :
ماه را پس میزنند امواج ،
خوب میدانند و دائم در تقلّایند ؛
ماهیان ناموس دریایند !
#الهه_تاجیکزاده_آریایی
#سهگانی :
از چشمه برگشتم
با کوزهای پر از نبودنهات ؛
عطر تو امّا در سهجوبی* باز میپیچید ...
#الهه_تاجیکزاده_آریایی
#سهگانی :
جا مانده در یک گوشه آوایی نه چندان کوک ؛
سجّاده و محراب و مُهر و منبری متروک ؛
از مسجد تنهای سرچشمه خبر داری ... ؟
#الهه_تاجیکزاده_آریایی
#سهگانی :
از رستگارانم ؛
در آخرین وازایشِ هستی ،
من حتم دارم یک درخت سیب خواهم شد .
#الهه_تاجیکزاده_آریایی